loading...
سال بی بهار
behnamhoseyni بازدید : 120 شنبه 14 بهمن 1391 نظرات (1)

بعد مرگت

تنت سرده چشات بستـس خیال دیدنت خامه

دارم شعری میگم بااشک که میریزه رو این نامه

شبا جای ستاره ها فقط ثانیه میشمـــــــارم

از این دوری ازاین ساعت,چه بی اندازه بیزارم

به یاد خلوت شبها که باهم دیگه میکــردیم

به یاد بوسه ی آخر که گفتی  برنمیگـــردی

امیدی نیست راهی نیست به رویا ها دلم وصله

خدایا اونی که عمری بامن بود چشماشو بستـه

به یاد اون همه دوری به یاد اون شب یکتـــــا

به یادبوس کوتاهــــی که دیگه نمیشه تکـرار

تنت سرده چشات بستـس خیال دیدنت خامه

دارم شعری میگم بااشک که میریزه رو این نامه

فدای فرصت آخر که گفتم عشق من راحت

بزار سر روی پاهام و بیار طاقت بیار طاقت

ولی چشمات خندید و زدنیا دل تو کندی تو

حالا بین تو و دنیا ندارم دیگه تردیدو

تواین نامه فقط شعرنیست کنارش عطر احساسه

میدونسم دوسش داری کنارش یک گل یاسه

میام پیشت همین امشب اگر چه دیره خوابی تو

ببخشم ای گل زیبا نمیخوام جای خالیتو

نمیخوام جای خالیتو......

     

   

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بهار که داشته باشی فقط یک فصل درسال او را داری... بهار که داشته باشی باید فراموش کنی... حتی گل هایی را که دردامن خودت به اوج رسیدند... بهار که داشته باشی حق عاشق شدن نداری... باید مدام به خاطر بیاوری که قراراست خزان بیاید... بهار که داشته باشی عادت میکنی به کوچ پرندگان از دلت... بهار که داشته باشی درد دارد حرف هایت... بهار داشتن را دوست دارم... به من آموخت هیچ گاه روی خوش آدم برفی را نمیبینم...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    سطح شعرها رو درچه سطحی میبینید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 27
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 23
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 28
  • باردید دیروز : 12
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 51
  • بازدید ماه : 206
  • بازدید سال : 900
  • بازدید کلی : 8,264
  • کدهای اختصاصی
    گفت و گو با صداي مریم حیدرزاده

    کد متحرک کردن عنوان وب