loading...
سال بی بهار
behnamhoseyni بازدید : 105 جمعه 14 تیر 1392 نظرات (0)

شکستم باخودم گفتم تموم شد آرزوهامون

توآغوش پراحساست باهم آروم شدنهامون

شکستم باخودم گفتم پریشونی میشه کارم

تورودیدن بااون آدم میده یک عمر  آزارم

قضاوت کارخوبی نیست یه عالم دیر دونستم

به آئینه میگم هرشب چطوراینکارو تونستم

درست وقتی که دونستم پی همدیگه میگردیم

هموناییم که توخوابم پیش هم سیرمیکردیم

درست وقتی که دونستم توهم مثل خودم بودی

مسربودی به مابودن هواتو به من آلودی

درست وقتی که دونستم دلت بادیگرون سرده

تمامت پیش من مونده پی هیچکس نمیگرده

پشیمونم از اون روزا پریشونم ازاین قسمت

نصیبم شد دوراهی ها تواین دنیای پر وسعت

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بهار که داشته باشی فقط یک فصل درسال او را داری... بهار که داشته باشی باید فراموش کنی... حتی گل هایی را که دردامن خودت به اوج رسیدند... بهار که داشته باشی حق عاشق شدن نداری... باید مدام به خاطر بیاوری که قراراست خزان بیاید... بهار که داشته باشی عادت میکنی به کوچ پرندگان از دلت... بهار که داشته باشی درد دارد حرف هایت... بهار داشتن را دوست دارم... به من آموخت هیچ گاه روی خوش آدم برفی را نمیبینم...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    سطح شعرها رو درچه سطحی میبینید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 27
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 22
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 27
  • باردید دیروز : 12
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 50
  • بازدید ماه : 205
  • بازدید سال : 899
  • بازدید کلی : 8,263
  • کدهای اختصاصی
    گفت و گو با صداي مریم حیدرزاده

    کد متحرک کردن عنوان وب