loading...
سال بی بهار

من

behnamhoseyni بازدید : 96 سه شنبه 22 بهمن 1392 نظرات (0)

این شعررو وقتی نوشتم که معنی سکوت رو فهمیدم!
معنای سکوت رو وقتی فهمیدم که تنها شدم!
وقتی تنها شدم که آدمهای اطرافم رو شناختم!
وآدمهای اطرافم رو وقتی شناختم که به سختی ها بر خوردم...

"من"

توحرفام هیچ بغضی نیست
شبیهه لَحـــن دیــــــــــــوارم
منو هیشــــکی نمیشناسه
بجز پاکت ســــــــــــــــیگارم...

جنون صبحِ اعدامـــــــــم
با چشم بسته بیــــدارم
از این فردای بی تصمیم
به حد مرگ بیــــــــــزارم...

من آتیش یه خاکســـــتر
یه روح سر به سر زخمی
یه دنیای پراز کــــــــــــینه
که گیره تو تن افعــــــی...

من آرومم ولی داغـــــــون!!!
کسی که بودنش جرمـــه
کسی که بی دلیل وحرف
یه عمر حبس عبد خـورده...

تو پیشونیم نوشت تقــدیر
که این آدم رو "فاکش کن"
یه رمانم که تو جلـــــــدش 
نوشته "خوندی پاکش کن"...

شبییه یک مگــــس وِز وِز
به تار کهنه چســــــــبیدم
بدون نقض یک قـــــــــانون
دارم تاوان پس مــــــــیدم...

شبییه یک مَگــــس وِز وِز
به تار کهنه چســــــــبیدم...
به تار کهنه چســــــــبیدم...
 



ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بهار که داشته باشی فقط یک فصل درسال او را داری... بهار که داشته باشی باید فراموش کنی... حتی گل هایی را که دردامن خودت به اوج رسیدند... بهار که داشته باشی حق عاشق شدن نداری... باید مدام به خاطر بیاوری که قراراست خزان بیاید... بهار که داشته باشی عادت میکنی به کوچ پرندگان از دلت... بهار که داشته باشی درد دارد حرف هایت... بهار داشتن را دوست دارم... به من آموخت هیچ گاه روی خوش آدم برفی را نمیبینم...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    سطح شعرها رو درچه سطحی میبینید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 27
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 12
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 33
  • بازدید ماه : 188
  • بازدید سال : 882
  • بازدید کلی : 8,246
  • کدهای اختصاصی
    گفت و گو با صداي مریم حیدرزاده

    کد متحرک کردن عنوان وب